:): ‌‌‌‌‌‌‌‌

نگارش یازدهم. درس دوم نگارش یازدهم

کمککککککککککککک یه انشا برای (اگر میتوانستم.........) 🥺🥺🥺 معرکه میدم

جواب ها

A L I . . .

نگارش یازدهم

از ایران میرفتم..
♡Ali_ mashti!

نگارش یازدهم

مقدمه: پرواز آرزویی زیبا و دوست داشتنی است که هر روز و شبم را به خود مشغول داشته است. اگر می توانستم پرواز کنم هیچ غم و غصه ای نداشتم و برای هر روزم جایی را برمی گزیدم و دنیا زیر بال و پرم بود.اگر می توانستم پرواز کنم برای خودم و روزهای پراز دردم سفری دور و دراز انتخاب می کردم و بال می گشودم. بدنه: اگر می توانستم پرواز کنم به گلزار و باغ و دمن در بهار سری می زدم و برای خود دامنی از گل می چیدم و برمی گشتم. یا سری به دریاهای دور می زدم و برای خودم صدف های هزار رنگ جمع می کردم. یا سری به کشورهای دور می زدم و آنجا از خوبی های دینم می گفتم و سوء ظن ها را برطرف می کردم. یا هر روز سری به مشهد می زدم و از امام خوبان طلب برکت و روزی و مهر و مهربانی می کردم. من برای روزهایی که تنها بودم فکری می کردم و خلوتم را در مسجد مدینه و یا خانه خدا سپری می کردم. هر روز به جایی می رفتم و از مریضی و درمانده ای عیادت می کردم. اگر می توانستم پرواز کنم به سیارات دیگر هم سری می زدم و برای خودم جایی می گرفتم و بر می گشتم و پرچم کشورم را در بلندترین جای کهکشان نصب می کردم. یا سری به مقتل شهدای وطنم می زدم و از قطره قطره خونشان جویا می شدم. من از روزی که آرزوی پرواز دارم، دلم می خواهد سری به امام حسین بزنم و کربلا را زیارت کنم. کاش می توانستم به خانه شاعری چون شهریار و هوشنگ و نیما سری بزنم و ببینم که در این خانه ها چه چیزی نهفته بود که دل این عشاق برد و تا عمر داشتند شعر گفتند و از معشوق سخن گفتند. کاش پر داشتم و هر روز سری به مادرم می زدم و دستانش می بوسیدم. نتیجه گیری: زندگی یک فرصت است که در آن آرزوهای بسیاری نهفته است و هر کس به شیوه ای حرف های مگوی خود را به زبان می آورد. پرواز یک آرزوی دیرین است که با هواپیما میسر است و گاهی هم غیر ممکن می شود، در هر صورت استفاده از عمرو لذت بردن از آن یک نعمت است. امیدوارم کامل باشه معرکه، ممنون
ddddo_o khh

نگارش یازدهم

خانواده ام رو عوض میکردم خودت بهش پر و بال بده بشه یه انشا😂♥️

جواب معرکه

ALI _-_-_-_

نگارش یازدهم

اگر می‌توانستم دنیایی را جای بهتری برای زیستن انسان های با شرافت میکردم چرا که دنیا کم کم دارد انسان های با شرافت را از مدار خود پس می‌زند تلاش میکردم دروغ را برای همشه از بین ببرم و به جای آن صداقت را بیاورم و در قلب های زنگ زده ای مردم رنگ دوستی عشق وفاداری و از همه مهم تر محبت را مهمان کنم چرا که دیگر انسان ها کم کم دارند به ربات های بی احساس تبدیل می‌شوند ربات های که رنگ بوی از غم شادی ندارن و فقط مانند مردم ای محرک سعی در رسیدن به هدفی بیهوده دارند که فقط مدت کمی آنها را شاد می‌کند سعی میکردم به مردم بفهمانم که از چیزهای کوچک هم باید لذت برد حتی از ابری که بالای سر ما حرکت می‌کند از صدای قل قل کتری که نشان می‌دهد زندگی در ان خانه جریان دارد اگر می‌توانستم این جهان را به بهشتی زمینی برای تمام انسان ها تبدیل میکردم
parsa..

نگارش یازدهم

به مدیران مدیریت یاد میدادم

سوالات مشابه درس دوم نگارش یازدهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام