مقدمه: پرواز آرزویی زیبا و دوست داشتنی است که هر روز و شبم را به خود مشغول داشته است. اگر می توانستم پرواز کنم هیچ غم و غصه ای نداشتم و برای هر روزم جایی را برمی گزیدم و دنیا زیر بال و پرم بود.اگر می توانستم پرواز کنم برای خودم و روزهای پراز دردم سفری دور و دراز انتخاب می کردم و بال می گشودم.
بدنه: اگر می توانستم پرواز کنم به گلزار و باغ و دمن در بهار سری می زدم و برای خود دامنی از گل می چیدم و برمی گشتم. یا سری به دریاهای دور می زدم و برای خودم صدف های هزار رنگ جمع می کردم. یا سری به کشورهای دور می زدم و آنجا از خوبی های دینم می گفتم و سوء ظن ها را برطرف می کردم.
یا هر روز سری به مشهد می زدم و از امام خوبان طلب برکت و روزی و مهر و مهربانی می کردم. من برای روزهایی که تنها بودم فکری می کردم و خلوتم را در مسجد مدینه و یا خانه خدا سپری می کردم. هر روز به جایی می رفتم و از مریضی و درمانده ای عیادت می کردم.
اگر می توانستم پرواز کنم به سیارات دیگر هم سری می زدم و برای خودم جایی می گرفتم و بر می گشتم و پرچم کشورم را در بلندترین جای کهکشان نصب می کردم. یا سری به مقتل شهدای وطنم می زدم و از قطره قطره خونشان جویا می شدم.
من از روزی که آرزوی پرواز دارم، دلم می خواهد سری به امام حسین بزنم و کربلا را زیارت کنم. کاش می توانستم به خانه شاعری چون شهریار و هوشنگ و نیما سری بزنم و ببینم که در این خانه ها چه چیزی نهفته بود که دل این عشاق برد و تا عمر داشتند شعر گفتند و از معشوق سخن گفتند. کاش پر داشتم و هر روز سری به مادرم می زدم و دستانش می بوسیدم.
نتیجه گیری: زندگی یک فرصت است که در آن آرزوهای بسیاری نهفته است و هر کس به شیوه ای حرف های مگوی خود را به زبان می آورد. پرواز یک آرزوی دیرین است که با هواپیما میسر است و گاهی هم غیر ممکن می شود، در هر صورت استفاده از عمرو لذت بردن از آن یک نعمت است.
امیدوارم کامل باشه
معرکه، ممنون